English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3762 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high frequency performance U رفتار فرکانس بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
image response U رفتار فرکانس تصویر
high frequency U فرکانس بالا
h.f. U فرکانس بالا
radio frequency U فرکانس بالا
hight frequency current U جریان فرکانس بالا
high frequency discharge U تخلیه فرکانس بالا
high frequency responce U پاسخ فرکانس بالا
high frequency transistor U ترانزیستور فرکانس بالا
high frequency resistance U مقاومت فرکانس بالا
high frequency field U میدان فرکانس بالا
high frequency transformer U مبدل فرکانس بالا
high frequency speaker U بلندگوی فرکانس بالا
first detector U یکسوساز فرکانس بالا
high frequency transmission U انتقال فرکانس بالا
high frequency tube U لامپ فرکانس بالا
high frequency voltage U ولتاژ فرکانس بالا
high frequency welding U جوشکاری فرکانس بالا
high frequency engineering U مهندسی فرکانس بالا
high frequency telephony U فن تلفن فرکانس بالا
high frequency energy U انرژی فرکانس بالا
high frequency circuit U مدار فرکانس بالا
high frequency choke U پیچک فرکانس بالا
high frequency generator U ژنراتور فرکانس بالا
high frequency heater U گرمکن فرکانس بالا
high frequency heating U گرمایش فرکانس بالا
radio frequency biasing U بایاسینگ فرکانس بالا
high frequency furnace U کوره فرکانس بالا
high frequency alternating current U جریان فرکانس بالا
high frequency alternator U مولد فرکانس بالا
high frequency amplification U تقویت فرکانس بالا
high frequency pentode U پنتود فرکانس بالا
high frequency range U ناحیه ی فرکانس بالا
high frequency cable U کابل فرکانس بالا
high frequency oscillation U نوسان فرکانس بالا
high frequency bias U بایاس فرکانس بالا
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
high frequency heating equipment U تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
high frequency equivalent circuit U مدار معادل فرکانس بالا
high frequency induction furnace U کوره القایی فرکانس بالا
high frequency palsmagenerator U مولد پلاسمای فرکانس بالا
high frequency signal generator U سیگنال ژنراتور فرکانس بالا
high frequency sound U موج صوتی فرکانس بالا
high frequency amplification stag U طبقه تقویت فرکانس بالا
high frequency alternating current U جریان متناوب فرکانس بالا
high frequency carrier cable U کابل کاریر فرکانس بالا
high frequency coil U سیم پیچ فرکانس بالا
high frequency conductivity U قابلیت هدایت فرکانس بالا
high frequency current gain U تقویت جریان فرکانس بالا
vhf range U ناحیه فرکانس خیلی بالا
highfrequency measuring bridge U پل اندازه گیری فرکانس بالا
high frequency alloy juction transistor U ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
high frequency electrical engineering U مهندسی برق فرکانس بالا
high frequency amplifier U تقویت کننده فرکانس بالا
high frequency winding U سیم پیچی فرکانس بالا
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
high frequency gas discharge breakdown U شکست تخلیه گازی فرکانس بالا
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
high frequency biasing U پیش مغناطیس کنندگی فرکانس بالا
high frequency stabilized arc U قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
high frequency interference U تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
middleman U دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
middlemen U دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
carriers U حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier U حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
wobbulator U تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
high frequency U دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
resonance U وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonances U وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
frequency division multilexing U مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
superheterodyne U گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
critical frequency U فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
instantaneous frequency U مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
havings U رفتار
haviour U رفتار
gesture U رفتار
misconduct U رفتار بد
comports U رفتار
geste U رفتار
demeanour U رفتار
behaviuor U رفتار
comport U رفتار
comported U رفتار
comporting U رفتار
behavior U رفتار
behavio U رفتار
bad conduct U سو رفتار
gest U رفتار
dealing U رفتار
deportment U رفتار
conducted U رفتار
conduct U رفتار
thews U رفتار
ethic U رفتار
conducting U رفتار
actions U رفتار
action U رفتار
gestured U رفتار
gesturing U رفتار
conducts U رفتار
treament U رفتار
demeanor U رفتار
demarche U رفتار
exploiting U : رفتار
demarch U رفتار
treatments U رفتار
comportment U رفتار
exploits U : رفتار
ergasia U رفتار
behaviour U رفتار
exploit U : رفتار
treatment U رفتار
elastic behavior U رفتار ارتجاعی
fair shake <idiom> U رفتار درست
overt behavior U رفتار اشکار
treats U رفتار کردن با
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
carried away U رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
misconduct U سوء رفتار
affable <adj.> U خوش رفتار
covert behavior U رفتار نااشکار
immoral U زشت رفتار
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
etiquette U روش رفتار
treat U رفتار کردن
treat U رفتار کردن با
treated U رفتار کردن
treated U رفتار کردن با
treats U رفتار کردن
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
macho U نرینه رفتار
implicit behavior U رفتار نااشکار
frivolous U سبک رفتار
verbal behavior U رفتار کلامی
elicited behavior U رفتار فراخوانده
brusque U خشن در رفتار
conducting U رفتار اخلاقی
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
stereotypy U رفتار قالبی
conducts U رفتار اخلاقی
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
social behavior U رفتار اجتماعی
learned behavior U رفتار اموخته
propriety of behaviour U درستی رفتار
demeans U رفتار کردن
demeaned U رفتار کردن
demean U رفتار کردن
nonverbal behavior U رفتار غیرکلامی
maladdress U رفتار ناهنجار
incipient behavior U رفتار اغازین
conducted U رفتار اخلاقی
ethogram U شرح رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
expressive behavior U رفتار بیانگر
fal lal U رفتار فریفانه
to deport oneself U رفتار کردن
to demean oneself U رفتار کردن
illtreat U سوء رفتار
illtreatment U سوء رفتار
target behavior U رفتار اماج
bearing U رفتار سلوک
conduct U رفتار اخلاقی
regressive behavior U رفتار واپس رو
maternal behavior U رفتار مادری
anankaslia U رفتار وسواسی
manner U رفتار ادب
automatic behavior U رفتار خودکار
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
brusqurie U خشونت در رفتار
attitude U روش و رفتار
collective behavior U رفتار جمعی
behavior modification U تغییر رفتار
behavior rehearsal U تمرین رفتار
behavior repertoire U خزانه رفتار
behavior therapy U رفتار درمانی
attitudes U روش و رفتار
anancastia U رفتار وسواسی
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
cruelty U سوء رفتار
anancasm U رفتار وسواسی
frequencies U فرکانس
frequency U فرکانس
frequence U فرکانس
line frequency U فرکانس خط
low frequency U فرکانس کم
mannish U دارای رفتار مردانه
last word U بیان یا رفتار قاطع
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
behavioral U وابسته به رفتار و سلوک
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
stereotyped U دارای رفتار قالبی
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
Recent search history Forum search
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1معنی lead lag compensator
1اصول رفتار با کودک 3 تا 4 سال
1Soar
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com